اگر همین حالا گوشی تلفن همراه خود را بردارید و بخواهید چرخی در شبکههای اجتماعی بزنید، بدون شک با عنوانهایی مانند «عاشق خودت باش!» یا «تو زیباترین هستی» روبهرو میشوید. اینها جملاتی هستند که این روزها برای افزایش اعتماد به نفس و انگیزه دادن به افراد استفاده میشوند اما آیا منظور این عبارات خودشیفتگی است؟ آیا خودشیفتگی همان دوست داشتن خود است؟ صفت «خودشیفته» افرادی را توصیف میکند که فکر میکنند آنها مرکز جهان هستند و همه دنیا به دور آنها میچرخد. این افراد دوست دارند همه توجهها فقط به سمت آنان باشد و دائماً میخواهند که تحسین شوند. خود را بزرگتر و مهمتر از دیگران میدانند و تمایل دارند که همیشه مدیریت امور را به دست بگیرند.
همانطور که گفته شد افراد خودشیفته به هر قیمتی میخواهند خود را مرکز توجه قرار دهند. در جمعها دائماً درباره حرفه خود و موفقیتهایی که حتی بعضی از آنها را به دست نیاوردهاند صحبت میکنند و صحبتهایشان اغلب اغراقآمیز است. این افراد از این که به دیگران توجه شود ناراحت میشوند.
شناسایی افراد خودشیفته تا حدی ساده است اما درباره خودشیفتگی پنهان چطور؟ معمولا به سادگی می توان یک فرد خودشیفته را در یک جمع کوچک پیدا کرد. او فردی است که در جمع با صدای بلند داستان های حیرت¬آوری تعریف می¬کنند و بسیار مشتاق این است که مورد تایید و تمجید جمع قرار گیرد.
آیا ممکن است افراد دیگری هم در آن جمع کوچک باشند که همان انگیزه های اغراق آمیز برای مورد تحسین قرار گرفتن و حس مهم بودن داشته باشند، اما شناسایی آنها سخت¬تر باشد؟ پاسخ مثبت است، در حقیقت، ممکن است شخصی نزدیک شما باشد که خودشیفتگی پنهان داشته باشد اما به گونه¬ ای رفتار می¬کند که این ویژگی او خیلی آشکار نباشد.
خودشیفتگی چیست؟
به طور کلی، افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته کسانی هستند که فقط به فکر موفقیت خودشان هستند و به شدت احساس می کنند فرد مهمی هستند و این احساس بر تعامل آنها با دیگران تأثیر می گذارد. اول علایم خودشیفتگی چه علایمی دارد:
-
احساس مهم بودن یا خود بزرگ بینی
-
خیال پردازی درباره تأثیرگذار، مشهور و مهم بودن خود
-
بزرگ نمایی در مورد توانایی ها، استعدادها و دستاوردهای خود
-
اشتیاق به مورد تحسین و تصدیق قرار گرفتن
-
دل مشغولی به زیبایی، عشق، قدرت یا موفقیت خود
-
یک احساس اغراق آمیز از منحصربفرد بودن
-
باور به این که دنیا چیزی به او بدهکار است
-
سوء استفاده از دیگران برای به دست آوردن آنچه می خواهند (مهم نیست که این کارشان چه تأثیری بر دیگران خواهد داشت)
-
نداشتن حس همدلی نسبت به دیگران
برای ارتباط و کنار آمدن با این افراد باید با روحیات آنها آشنا شوید
این افراد احساساتی شامل خودمهمبینی، خودبزرگبینی، احساس قدرت، تمایل به دیده شدن و پررنگ بودن، اعتماد به نفس بسیار شکننده و احساس حق به جانب بودن دارند. احساس میکنند تافته جدابافته هستند و نسبت به دیگران احساس برتری زیادی میکنند. اغلب مردم از دید این افراد، ارزشمند نبوده و آنها هیچکس را شایسته خود نمیدانند؛ چون خود را در اغلب موارد محق میدانند نه احساس پشیمانی به آنها دست میدهد نه احساس گناه.
روابطی که افراد خودشیفته با سایرین برقرار میکنند اغلب روابطی سطحی است. آنها علاقهایی به شناخت و درک احساسات اطرافیانشان ندارند همچنین در تشخیص احساسات نیز ضعف دارند. این افراد نمیتوانند رابطه صمیمانهای برقرار کنند و در روابطی که تایید نشوند نمیمانند و به سراغ افراد جدید میروند. این افراد اصلاً انتقاد پذیر نیستند و تاب شنیدن انتقاد از سوی دیگران را ندارند. در صورتی که کسی از آنها انتقاد کند خشمگین میشوند یا بیاعتنایی میکنند.
شیوع این اختلال در آقایان بیشتر از بانوان دیده شده است. علت بروز این اختلال ممکن است به کودکی افراد برگردد و برای آن دو احتمال وجود دارد:
-
آنها اکثراً والدینی داشتهاند که موفقیتهایشان را در کودکی نادیده میگرفتهاند یا آنها را کوچک میشمردند.
-
این افراد از کودکی پیام خاص بودن دریافت کردهاند و مرکز توجه بودهاند، اغلب تک فرزندان در معرض این اختلال هستند.
همچنین خطر ابتلا به خودشیفتگی در کودکانی که والدین خودشیفته داشتهاند نیز بیشتر است و به علت حرکت جامعه جهانی به سمت فردنگری و سلبریتی محور بودن که در آن افراد سعی دارند خود را بسیار ایدهآلتر از چیزی که هستند نشان بدهند، این اختلال در حال افزایش است.
اگرچه آنها به ظاهر اعتماد به نفس بالایی دارند اما این اعتماد به نفس کاذب است و در واقعیت عزت نفس بسیار پایینی دارند و از شخصیت خود راضی نیستند. به بیان دیگر، برخلاف آنچه نشان میدهند خود را دوست ندارند.
افراد خودشیفته مخصوصا در سنین میانسالی که زیبایی و جوانیشان رو به افول است بیشتر مستعد افسردگی هستند. زیرا رضایت این افراد از خودشان وابسته به تحسین دیگران است و اگر این تحسین را دریافت نکنند احساس ناکافی بودن میکنند و ناامید میشوند. مشکلات فردی و طرد شدن از سوی دیگران از جمله فشارهای روانی شایعی است که به افراد خودشیفته تحمیل میشود و آنان را به سمت افسردگی سوق میدهند.
حالا بهتر است کمی تمرین کنید تا این خودخواه بودن را از سرتان بیندازید ما هم چند تمرین پیشنهادی برایتان داریم که فکر میکنیم کارساز است:
تمرین اول: اول از همه دقیق شوید توی رفتارهایتان و ببینید چه رفتارهایی اطرافیانتان را اذیت میکند و آنها را به چه کارهایی مجبور کردهاید که دوست نداشتهاند این رفتارها همان مصادیق خودخواهیهای شما است شما در تمرین اول باید رفتارهای خودخواهانهتان را شناسایی کنید تا بعد بتوانید برطرفش کنید
تمرین دوم: از خانوادهتان شروع کنید از همین امروز هر بار که خواستید کسی را به زور به کاری وادار کنید بی خیال شوید یعنی تغییر موضع دهید. مثلا اگر دارید اصرار میکنید که شبکه مورد علاقه شما را نگاه کنند یا با خودتان بگویید میخواهید یک تجربه جدید داشته باشید. مثلا این بار شما فوتبال ببینید یا اگر دوست ندارید کلا تلویزیون را بگذارید کنار و بروید سراغ یک کار دیگری مثلا کتاب خواندن.
تمرین سوم: آدمهایی که خودخواه هستند کمتر به دیگران کمک میکنند برای این که این رفتارتان را ترک کنید بروید توی فاز کمک کردن به دیگران به خودتان قول دهید در جمعهای خانوادگی یا دوستانه هر دفعه یک کار خیرخواهانه انجام دهید. امروز بروید ظرف های ناهار را بشویید. فردا به جای پدرتان نان بخرید. پس فردا به دوستتان در درسهایش کمک کنید و... این کارها حس همکاری و همدلی در شما ایجاد میکند که خودخواهی را فراموش میکنید تازه عزت نفس تان را هم بالا میبرد.
تمرین چهارم: برای آخرین تمرین بهتر است بیشتر با آدمهایی که رفتارهای ملایمتر و صبورانهتری دارند رفت و آمد کنید و یا با آنها دوست شوید. کسانی که مقابل خودخواهی یعنی گذشت و بزرگواری و افتادگی هستند رفتار این آدم ها حتما در شما تاثیر میگذارد و با گذشت زمان خودتان کمرنگ و توجه به دیگران درون تان پررنگتر میشود.